شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام
در کوچه گرفتند اگـر دور و بــرش را چیدند اگر زخـــم ترین بــال و پــرش را این ارث علی دوست ترین های قبیله ست جا داشت در این شهر بــبیند اثـــرش را محراب همین پیر زن کوفه چه خوب است تا اینــــــکه به پایان بــرساند سحرش را این بار به جای گره يِ سبــــز نگاهش می بســـت ســر نافله بــــار ســـفرش را این کوفه نشـــینان که گهی بــــام نشینند با سنـــگ شکســتند سـر رهـــگذرش را دلواپس امــــــروزغریبی خودش نیست انداختــــه بر جــاده ي فــــردا نظرش را مشغول زیـــــارت شده آهستــه بـنــالیـد این مرد که بردست گرفته ست سرش را |